loading...
میهن پروژه
Admin بازدید : 109 پنجشنبه 23 دی 1395 نظرات (0)

مقاله جایگاه روانكاوی در تاریخ روان شناسی


دسته: روانشناسی

بازدید: 1 بار

فرمت فایل: doc

حجم فایل: 38 کیلوبایت

تعداد صفحات فایل: 40








 مقاله جایگاه روانكاوی در تاریخ روان شناسی در 40 صفحه با فرمت word قابل ویرایش


جایگاه روانكاوی در تاریخ روان شناسی

روانكاوی یا روان تحلیل گری و نام زیگموند فروید در سرتاسر دنیای نوین برای بیشتر مردم آشناست. گر چه سایر چهره های پیشرو در تاریخ روان شناسی، مانند فخنر، وونت و تیچنر خارج از روان شناسی حرفه ای كمتر شناخته شده اند، فروید در میان عامه مردم از شهرت فوق العاده ای برخوردار است. بیش از چهل سال پس از مرگ فروید نیوزویك نوشت كه بدون او تفكر قرن بیستم به دشواری قابل تصور است. او یكی از معدود افرادی است كه در تغییر شیوه تفكر ما درباره خودمان نقش اساسی داشته است.

روانكاوی با سایر مكاتب روان شناسی همزمان است. وضعیت را در سال ۱۹۸۵ در نظر بگیرید، سالی كه فروید نخستین كتابش را انتشار داد و آغاز رسمی جنبش نوین خود را مشخص كرد. وونت در ان زمان ۶۳ سال داشت. تیچنر كه تازه ۲۸ ساله شده بود فقط دو سال پیش از ان به دانشگاه رفته بود و تدوین نظام ساخت گرایی اش را به تازگی آغاز می كرد. روح ساخت گرایی در آمریكا در حال رشد بود. روان شناسی رفتار گرایی و روان شناسی گشتالت هیچ كدام شروع نشده بود. واتسون در ان هنگام ۱۷ سال و ورتایمر ۱۵ سال داشتند.
با وجود این در هنگام مرگ فروید در سال ۱۹۳۹ ، چشم انداز كلی روان شناسی تغییر یافته بود. روان شناسی وونت، رفتارگرایی و كاركردگرایی به صورت تاریخ درآمده بودند. روان شناسی گشتالت از سوی آلمان به سوی ایالت متحده ریشه می دوانید، و رفتارگرایی شكل مسلط رفتار در آمریكا شده بود.
بر عكس دیگر مكاتب، روانكاوی نه محصول پژوهش های دانشگاهی بود نه محصول علم محض، ‌بلكه از درون روانپزشكی برخاست كه تلاش می كرد كسانی را كه جامعه به آنان برچسب بیماران روانی می زد، درمان كند. بدینسان روانكاوی یك مكتب فكری روان شناسی كه به طور مستقیم با سایر مكاتب قابل قیاس باشد نبود، و هنوز هم نیست.

روانكاوی از نظر هدف، موضوع مطالعه، و روش از همان ابتدا از خط فكری روان شناسی دور شد. موضوع مورد مطالعه آن رفتار نابهنجار است، كه تا اندازه ای از سوی مكاتب مورد غفلت قرار گرفته بود، روش اولیه آن به جای آزمایش كنترل شده آزمایشگاهی، مشاهده بالینی است. همچنین روانكاوی با ناهشیاری سرو كار دارد، موضوعی كه از سوی سایر مكاتب فكری در روان شناسی اساساً نادیده گرفته شده بود.
با این وجود روانكاوی ویژگی های زمینه ای مشتركی با كاركردگرایی و رفتارگرایی دارد. همه آنها از روح ماشین گرایی، از كارهای فخنر در پسیكوفیزیك و از افكار انقلابی داروین تأثیر پذیرفته بودند.(داون پی شولتز، سیدنی الن شولتز۱۳۸۴)

اهمیت مطالعه روانكاوی:
بانظر به این كه روانكاوی اولین نظامی است كه به طور كامل به بررسی نیروی انگیزشی و شخصیت پرداخته است وهمچنین این تئوری مسائلی را كه تا زمان پیدایش آن به صورت تابو به آن نگریسته می شد ولی در عین حال در تكوین شخصیت ، مبین چگونگی رابطه فرد با دیگران و احتمالاً نیرومند ترین نیروی انگیزشی انسان یعنی مسائل جنسی را به دقت مورد بررسی قرار داد و بر آن تاكید كرد كه به علت همین تاكید مخالفتهای جدی با این نظریه صورت گرفت. این مسائل چیزی جز امر جنسی نبود كه بنا برمدل روانكاوی مسائل جنسی از بدو تولد تاثیر چشم گیری بررشد شخصیت دارد .
علاوه بر این، مكاتب بعد از نظام روانكاوی كه فروید آغاز گر آن بود، به نحو چشم گیری تحت تاثیر روانكاوی بوده اند . همچنین، این نظریه به دلیل ارائه تصویر جدیدی از انسان، روانشناسی را دستخوش انقلاب و مسیر آینده آن را تا حد زیادی تحت تاثیر قرار داده است .به دلیل این حقیقت كه این تصویر تفاوت بسیاری با تصویر مورد قبول عام داشت، روانكاوی نه تنها روان شناسی را، كه بسیاری از حوزه های دیگر اندیشه و حیات انسانی را تحت تاثیر قرار داد، به ویژه حوزه هایی از قبیل ادبیات ،هنر ،تعلیم و تربیت ،اخلاق ،جامعه شناسی ،انسان شناسی والهیات.

گفته اند كه روانكاوی درست به اندازه نظریه های كوپرنیك و داروین تصور انسان را از خویش تغییر داده است.همچنان كه كوپر نیك توهم مربوط به وضعیت مركزی زمین و انسان را در جهان از بین برد و داروین هم توهم یگانه بودن انسان در طبیعت زنده را نابود ساخت ،فروید نیز ضربه ای مهلك بر احتمالاً بزرگترین توهم انسان نواخت ،تصور این بود كه انسان حاكم بر اعمال و افكار خود است.
روانكاوی، بالاخص از رهگذر كار زیگموند فروید، جامع ترین و منسجم ترین نظریه درباره انگیزش و آسیب شناسی روانی را ارائه نموده است، نظریه ای كه هنوز طراوت و تازگی خود را حفظ كرده است. در واقع بینش ها و تحلیل های فروید درباره جبرگرایی روانی، اوایل كودكی،و فرایند های ناهشیار، تاثیر زایل نشدنی بر روانشناسی گذاشته است(كورچین، ۱۹۸۳). مفاهیمی مانند آسیب (ضربه)،سوگ، دفاع،روابط شیئی،اظطرب جدایی،و دوره های حساس در اوایل كودكی، برای طرز تفكر روان كاوی درباره مشكلات مراجع بسیار تعیین كننده هستند.مع هذا، انواع دیگر روان درمانی و روش های رفتاری تنها در این اواخر توجه جدی به این اصطلاح ها مبذول داشته اند (بالبی،۱۹۸۲).

افزون بر این، روانكاوی فراتر از یك نوع روان درمانی صرف است؛ روان كاوی همچنین نظریه ای درباره رفتار انسان و روش مشاهده است.اس.فروید (۱۹۲۳) در تعریفی كلی به این نكته اشاره كرده است((شیوه ای برای تحقیق درباره فرایندهای ذهنی به ویژه پدیده ناهشیار، روش درمان مبتنی بر این شیوه، و مجموعه ای از مشاهدات و واقعیت های گردآوری شده كه درمجموع ساختار منسجم و یكپارچه نظریه ای در خصوص رفتار انسان را پدید می آورند))(ارگل،۱۹۹۵؛ص۵۲۳). روانكاوی، به عنوان نظریه ای در خصوص رفتار انسان، بر دو فرضیه بنیادی متكی است:(الف)جبرگرایی روانی- همه رخدادهای ذهنی علت دارند و هیچ رخدادی به طور تصادفی روی نمی دهد ؛(ب)ناهشیاری پویا- بسیاری از نیازها،آرزوها، وتكانه های اساسی بیرون از آگاهی شخص قرار دارند(برنر، ۱۹۷۳)اما هدف روانكاوی، به عنوان فرایند درمانی، این است كه افراد كمك كند رشد و تكامل شان را تحقق ببخشند؛روانكاوی عمدتاً برای انجام این كار سعی می كند محتوای قسمت ناهشیار ذهن رابه

بخش هشیار بیاورد و سازمان ساختارهای روانی (خود)را كه دنیای واقعی، به ویژه دنیای واقعی روابط بین فردی،را دانلود نموده و با آن كنش متقابل دارد،نیرومند سازد(گرینسون،۱۹۶۷).

در اینجا بی مورد نیست یادآوری شود كه چنانچه توضیح داده شد روانكاوی فروید فلسفه لهو و لعب نیست. راست است كه فروید جنسیت را پایه مهم شخصیت انسانی معرفی كرده و بخصوص در هیستری سركوب شدن آنرا علت كسالت دانسته است، اما درمان را غرق شدن در عیاشی جنسی ندانسته است (بیماری به علت قوی بودن غریزه جنسی در این اشخاص پیدا نمی شود بلكه به علت غیر صحیح با آن ایجاد می گردد) (جرالد اس . بلوم ، ۱۳۵۲).
قبلا دیدیم كه در قرن نوزدهم پزشكان اعصاب می خواستند علل جسمانی بیماری های روانی را كشف و به وسیله رفع آنها بیمار را درمان كنند .فروید در جهت معكوس آنها رفت . یعنی با روش روانی، به كشف علل روانی بعضی بیماریها ، (روش و طرز برخورد شخص بیمار با موانع زندگی)پرداخت و نشان دادن كه بعض عوارض جسمانی همراه با بیماریهای روانی علت روانی دارند. مثلا در بیماران مبتلا به هیستر فلجهای جسمانی زیادی دیده می شود كه آزمایشهای پزشكی نمی توانند آنها را تایید كنند .مثلا بیمار قادر نیست دستش را حركت دهد، در حالیكه عضلات و اعصاب دستكاملا سالم اند؛ یا درست نمی بیند، در حالیكه چشم پزشك هیچ ضایعه عضوی در چشم او تشخیص نمی دهد؛

یا مرتب قی می كند و قادر به غذا خوردن نیست، در حالیكه پزشك متخصصدستگاه گوارش علت موجهی برای این حالت نمی یابد. پیش از آن بیماران هیستریك را درغگو می شناختند.فروید نشان داد كه در این بیماران اعضای بدن تحت تاثیر بیماری روانی واقعا قدرت عمل خود را از دست می دهند. روش درمان فروید خیلی ثمربخشتر بود.معذلك او رقیب و مخالف پزشكان اعصاب نبود و راهی را كه آنها دنبال می كردند مورد تحقیر قرار نداد . چه روش فروید محدود به یك دسته از بیماریهای روانی است كه آنها را نوروز می نامید و در مورد دسته دیگر بیماریهای روانی به نام پسیكوز موثر نیست. فروید نخستین كاشف ضمیر ناخوآگاه نیست، چنانچه اشاره شد قبل از او دیگران آن را درك كرده بودند ولی او نخستین كسی است كه نقش آن را در ساختمان و و طرز كار روان نشان داده است.یك دسته از پیروان او كه مهم ترین آنها فرانتس

الكساندر رئیس سابق موسسه روانكاوی شیكاگو است با پیروی از قسمتی از نظریات فروید و تكمیل آنها پایه و علت عده زیادی از بیماریها را كه ظاهرا جزء بیماریهای عمومی به نظر می آمد ند روانی معرفی كردند. الكساندر می گوید مثلا ظهور مرض قند حلقه آخر یك سلسله پدیده هایی است كه تجزیه ادرار و خون مریض حلقه های پیشین را نمی تواند معرفی كند. این بیماریها را بیماریهای “روانی- تنی” و این رشته مهم جدید پزشكی را “پزشكی-تنی”می نامند.
فروید روشی برای درمان نوروزها ساخته كه تا امروز در این راه وسیله منحصر به فرد است. در حقیقت همه روشهای روان درمانی كه به وسیله تماس اجتماعی می كوشندفرد را معالجه كنند، بر پایه روش فروید ساخته شده اند. مترجم در اینجا نمی خواهد وارد بحث درباره ارزش پزشكی آن شود. یقینا اگر روانكاوی فروید جز یك روش درمانی چیزی دیگری نبود، سازنده آن در طول زمان اینقدر شهرت پیدا نمی كرد و آثار او مورد بحث و جدال واقع نمی گشت .

فروید علاوه بر روش درمانی یك سلسله اطلاعات وسیع راجع به طرز كار روان انسانی داده است. اگر چه از نظر علمی بر روش تحقیق او به حق انتقادهایی كرده اند، با اینهمه این انتقاد پذیری روش پژوهشهای او خود یك دلیل نبوغ این مرد بزرگ است. چه استخوان بندی نظریات او نقطه حركت بسیاری از تحقیقات علمی روان شناسی شده است كه نتیجه گیریهای اورا به رغم ضعف روش پژوهشش تایید كرده اند. بنا بر این فروید نه فقط پدر روانپزشكی نوین است بلكه روانشناسی امروز نیز فوق العاده مدیون اوست. درباره ارزش پزشكی كشف او نظرهای فراوانی ابراز شده است . خود او متواضعانه روانكاوی را فقط در نوروز موثر می دانست و می گفت برای موفقیت بیشتر باید منتظر كشفیات زیستشیمی شویم.امروزه هم روانپزشكان مجرب و محتاط استعمال روانكاوی را در مورد بیماریهای روانی واقعی مانند اسكیزوفرنی و پارانویاو صرع و پسیكوزتحریك- افسردگی و آشفتگی روانیو جنون پیری و كم هوشی شدید مضر و خطر ناك می دانند.

فروید از ۱۹۰۲ در وین در میان پزشكانپیروانی یافت. از ۱۹۰۶ بر تعدادآنها افزوده شد. از طرفداران او آدلر اطریشی و یونگ و بلولر سویسی و كار آبراهام مقیم برلین و رانك اطریشی فرنتسی مقیم بوداپست را می توان نام برد كه اغلب آنها در سالهای بعد با او اختلاف عقیده پیدا كردند و از او

جدا شدند. آدلر پایه تحریك شخصیت انسانی را میل به توانایی قرار داد. یونگ چنانچه در متن كتاب دیده خواهد شد، از ” ضیر ناخودآگاه احتماعی” سخن گفت.
فروید در سالهای آخر عمر از بیم دستگاه هیتلری به انگلستان مهاجرت كردو در سال ۱۹۳۹ در آن كشور درگذشت. اما روانكاوی در كشورهای متمدن جهان رشد و تحول بسیار یافته و از آن شعب مختلفی منشعب شده اند . در خود روانكاوی سه تمایل مهم و اصلی می توان تشخیص داد:
۱) روانكاوانی كه در درمان می كوشند به اعماق دور ضمیر ناخودآگاه مراجعه كنند. این روانكاوان برای سال اول زندگی نقش اصلی را در شخصیت قائلندو توضیح برخوردهای عاطفی بعدی مانند اودیپ و اضطراب اختگی و غیره را توضیحات سطحی می شمارند. مظهر این تمایل ملانی كلاین انگلیسی است.
۲) روانكاوی كه تقریبا خطی مشی فروید را می پیمایند و پیرو وفادار او مانده اند نمونه آنها دختر فروید به نام آنا فروید است.
۳) روانكاوی كه به روشهای دفاع بیمار در برخورد با حالات فعلی اش توجه دارند. سر دسته های آنها را می توان رانك و كارن هورنای معرفی كرد.(جرالد اس.بلوم،۱۳۵۲).

مقایسه روانكاوی و روانشناسی
چنانچه دیده شد روانكاوی و روانشناسی علمی شانه به شانه هم در آخر قرن نوزدهم به وجودآمدند و در قرن بیستم رشد كردند.با اینهمه این دو دانش، كه باهم ارتباط بسیار دارند، هم موضوعشان از هم مختلف است هم طرز تحقیقاتشان.
روانكاوی با تفسیر تداعی افكار، تفسیر رویاها، تفسیر اعمال سهوی و شخصیت، انسان بیمار را به منظور معالجه او مورد تحقیق قرار می دهد. لذا روانكاوی در اصل یكی از شعبه های روانپزشكی است. معهذا اطلاعاتی كه ضمن این روش درمان بدست آمده وارد روانشناسی و هنر شناسی شده است. روانكاوی به نمایلات ناخودآگاه انسان دسترسی دارد. آزمونهای برون افكن كه بعد در روانشناسی ساخته شده اند ملهم از نظیه های روانكاوی اند. تا كنون تنها روانكاوی توانسته است ساختمان و طرز رشد جنبه عاطفی شخصیت انسان را توضیح دهد.

نباید روشهای روانكاوی را با روشدرون نگری كه قبلا بی اعتباری آن مورد بحث قرار گرفت اشتبا كرد. روانكاوی بر اساس شهادت صریح شخص نیست. روانكاو از گفته های بیمارش مطالبی درك می كندكه خود بیمار متوجه نیست. آنچه بیمار برای روانكاو نقل می كند ولو اینه دروغ باشدبرای روانكاو دلااتگر است. خلاصه روانكاو به ساختمان درونی “ساختمان عاطفی” شخص توجه دارد، به روانكاوی در طرز تحقیق قوانین و خصوصیات رفتار و شخصیت انسان انتقادهایی شده است، چه همواره در تفسیر رویا و تفسیر تجسمهای بیمارو اعمال سهوی او از بین روانكاوان مختلف، به رغم وجود قوانین كلی برای آنها تفات نظرهایی موجود خواهد بودكه نظر درمانی مهم نیستند ولی از نظر پژوهشهای علمی یك نقطه ضعف مهم تلقی می شوند. از اینرو در سالهای اخیر برای كسب اطمینان از استحكام استنتاجهای رو.انكاوان، نظریه های روانكاوی را با روش روانشناسی مورد پژوهش قرار می دهند.

روانشناسی با مشاهده و آزمایش، رفتار خارجی موجود زنده را به منظور پیش بینی استعدادها و واكنشهای آن مورد پژوهش قرار می دهد. روانشناس نتایج مشاهدات و آزمایشهای خود را به كمك روشهای ریاضی تفسیر می كند، از این رو روش پژوهش روانشناسی به روشهای پژوهش علوم فزیك و شیمی نزدیكتر است. با این همه چون در روانشناسی تعداد عوامل مسبب خیلی بیشتر است تا در فزیك و شیمی، بعلاوه اندازه های روانشناسی هنوز دقت اندازه های فیزیك و شیمی را ندارند، در حال حاضر رفتار، بخصوص رفتار انسان صد در صد پیش بینی پذیر نیست بلكه به عنوان احتمال قوی بیان می شود. هدف روانشناسی شناختن انسان سالم است به منظور هدایت او در زندگی. روانشناسی رفتار حیوانات رابخصوص به منظور بهتر شناختن رفتار انسان مطالعه می كند، چه مطالعه رفتار حیوان آسانتر است و در عین حال رفتار حیوان و انسان تابع قوانین واحدند. روانشناسی بیشتر به منظور خارجی شخصیت انسان توجه دارد.وجه اشتراك روانكاوی و روانشناسی این است كه هر دو شخصیت انسان را مطالعه می كنند.

ابداع روانكاوی
هیچگونه شرح تاریخی یا جامعه شناختی از پیشرفت علم قادر نیست ظهور ناگهانی روانكاوی و كشفیات آن در مورد جریانات ناخودآگاه روانشناتسی را تشریح كند .در بخش نهایی قرن نوزدهم بسیاری از مردمانی كه در وین یا شهرهای مهم دیگر اروپایی رشد یافته بودن و تعلیمات پزشكی را گذرانده بودند، در جهت روانشناسی فیزیولوژیك سنتی گام برداشته بودند ولی فقط فروید بود كه به كار در عصب شناسی پرداخت ،بعد درمان با خواب مغناطیسی را در موارد هیستری به كار گرفت و در تهایت روانكاوی را ابداع كرد .تغییر جهت فكری او بخشی به دلیل شرایط اجتماعی و موقعیت دانش علمی زمان او بود ولی از سویی هم نبوغ او و مشكلات خصوصی او بود كه او را نسبت به مشكلات مشابه در دیگران حساس كرده بود .
فروید اولین گام كوچك خود را به سوی ابداع روانكاوی نه به صورت طراحی آن بلكه در پاسخ به درخواست یكی از بیمارانش برداشت .این بارونس فنی موزر بیوه چهل ساله ای بود كه فروید در كتاب مطالعات راجع به هیستری او را خانم امی فون ان نامیده است.این خانم در سال ۱۸۸۹هنگامی كه از پرش عضلات چهره ،او مارهای پرپیچ و تاب و موش های مرده، خواب های ترسناكی در مورد كركس ها و حیوانات وحشی درنده، قطع پی درپی كلامش به وسیله سرو صداهایی كه با دهانش ایجاد می كرد، ترس از اجتماع و نفرت از بیگانگان در رنج بود به دنبال فروید فرستاد .

فروید به مرور زمان با استفاده از روش روان پاك سازی بروئراو رااز بسیاری از عوارضش رهانید-این خانم اولین بیماری بود كه فروید این روش را در باره اش به كار برد-او همچنین از روش نانسی در نظریه پس از خواب مغناطیسی نیز بهره گرفت. همان گونه كه بعد ها در مطالعات نوشت:
موفقیت درمانی در مجموع قابل توجه بود، ولی پایا نبود .تمایل بیمار به درگیر شدن در بیماری با روش مشابه و بر اثر آسیب روانی جدید از بین نرفته است .هركس بخواهد درمان قطعی چنین مواردی از هیستری را به عهده بگیرد ،باید خیلی بیشتر از آنچه من سعی داشتم وارد آن پدیده پیچیده بشوم.ولی او از خانم امی چیز بسیار پر اهمیت تری را یاد گرفت .وقتی از او خواست تا ان ماجرای آسیب زا را كه در او عوارضی ایجاد كرده بود به یاد بیاورد، خانم امی اغلب با خستگی و مكررگویی،

بدون بازگویی چیزی مربوط به قضیه، وقت كشی می كرد .یك روز فروید از او پرسید كه چرا مشكلات سوء هاضمه دارد و اینها از كجا ایجاد شده است :
پاسخ او كه با قدری تمجمج همراه بود این بود كه نمی داند .و من از او درخواست كردم كه فدا جواب بدهد .او سپس با لحنی حاكی از اعتراض و غرولند به من گفت كه من نمی بایستی مداماز او سئوال كنم كه اینها از كجا آمده اند بلكه می بایستی بگذارم آنچه را می خواهد بگوید .
این به نفع فروید بود و او احساس كرد این مسئله درخواست مهمی بوده و اجازه داد او طبق میلش عمل كند.آن خانم راجع مرگ همسرش صحبت كرد و درآن مرحله قدری سرگردان شد،بالاخره به تهمت های رسید كه به وسیله افراد خانواده همسرش و یك((روزنامه نویس مجهول))مبنی بر این كه او همسرش را مسموم كرده است بر سر زبان افتاده بود.با این كه این ماجرا با مشكلات سوءهاضمه او هیچ ارتباطی نداشت،برای فروید مشخص شد كه چرا او این قدر منزوی و غیر اجتماعی است.و چرا این همه از بیگانگان نفرت دارد؛اصرارهای قبلی این افكار مهم را بیرون نیاورده بود ولی وقتی بیمار آزاد گذاشته شد،این نتیجه به دست آمد.او تشخیص داد كه به رغم ظاهر خسته كننده ای كه دارد، اگر بگذارد بیمار هرچه به ذهنش می رسد بگوید،راه موثر تری برای نفوذ به خاطرات پنهان شده است تا ترغیب و كاوش كردن،این امر در نهایت او را به سوی استفاده از روش ((تداعی آزاد))كه هم برای درمان و هم درتحقیق بسیار پر اهمیت است راهنمایی كرد.

فروید همچنین تشخیص داد كه این شیوه شاید او را از استغاده از خواب مغناطیسی در بیمارانی كه نمی توانستند به خواب مغناطیسی بروند،برهاند.او از بیمارش درخواست می كرد- و بعد از چندی از چندی از همه بیمارانش- كه در دفتر كار او روی كاناپه ای دراز بكشند، چشمانشان را ببندند،برای یادآوری افكارشان را متمركز كنند،و هر آنچه به ذهنشان می رسد به زبان بیاورند.
اغلب اوقات ذهنشان بی خواب بود؛هیچ چیزی به ذهن خطور نمی كرد،یا اگر هم چیزی به ذهن می رسید نامربوط بود. دلیل آن هم مشخص بود،فروید متوجه شده بود كه خاطرات فراموش شده كه تنها با اشكال بسیار زیاد باز می گشتند،همان هایی بودند كه شخص تشخیص می داد فراموش كند- خاطراتی كه حاوی شرمساری، سرزنش كردن خود،((دردهای جسمانی))،یا صدمات حقیقی بودند.

بیمارانی كه قادر نبودند وقایع آسیب زا را به یاد بیاورند،ناخودآگاهانه از خودشان در برابر درد دفاع می كردند.
فروید این ناتوانی در به یادآوری خاطرات دردناك را (مقاومت)نامید و راهی ابداع كرد تا آن را درهم بشكند.او اولین مرتبه این شیوه را در ۱۸۹۲ درمورد زن جوانی به كار گرفت كه نمی توانست به خواب مغناطیسی برود و خاطرات مفیدی را باز گو كند.فروید پیشانی او را فشار داد و به او اطمینان داد كه این حركت بدون لغزش، خاطرات را بیرون میریخت.و این اتفاق رخ داد.آنچه بار اول به ذهن آن زن آمد،یادآوری شبی بود كه او از یك مهمانی به منزل برگشته بود و در كنار تختخواب پدر بیمارش ایستاده بود؛از آنجا به بعد آهسته و با پیچ و خم به باز گویی افكارش پرداخت و پس از لحظه ای این درك برایش پیش آمده بود كه از خوشگذرانیش احساس گناه می كرد چون پدرش با بیماری شدیدی بستری بود. تالاخره با تلاش بسیار فروید او را وادار كرد كه یكی از عوارضش را تشخیص بدهد،درد شدید پاهایش یكی از دلایلی بود كه از آن طریق احساس گناه را كه درنتیجه خوشگذرانی پیدا كرده بود از خود دور كند.

آن زن بعدها بكلی بهبود یافت و ازدواج كرد.جنبه اساسی این جریان در این نبود كه فروید با دست هایش او را لمس كرده بود بلكه موافقت خود بیمار اصل ماجرا بود.بعدها فروید چنین شرح داد :
من بیمار اطمینان می دهم كه درتمام مدت فشار باقی می ماند. او درمقابل خود یك اثر یادآوری كننده به شكل یك عكس و یا عقیده ای راكه فكرش به وجود می آید مجسم می كند و من او را وادار میكنم كه این عكس یا آن عقیده را،هر چه هست به من منتقل كند.او نباید آن را برای خودش نگاه دارد چون ممكن است فكر كندكه آنچه می خواسته نباشد،یعنی درست همان خواسته او نباشد،با این كه ممكن گفتن آن برایش بسیار ناخوشایند باشد.درباره آن هیچ انتقادی یا سكوتی نباید ایجاد بشود، یا به جهات احساسی یا به دلیل این كه بی اهمیت دانسته شده است.فقط به این طریق قادریم آنچه را به دنبالش هستیم بیابیم، و تقریبا با این روش آن را بدون كمترین لغزش در می یابیم.
آنچه پیش آمد به ندرت یك خاطره دردناك محوب می شود بلكه اغلب حلقه ای در زنجیره تداعی استكخ اگر پی گیری شود، آرام آرام به فكر بیماری زا و به مفهوم پنهان آن می رسد.

مطالعات،فروید این جریان را”تحلیل”نامید و سال بعد یعنی در ۱۸۹۶استفاده از عبارتروانكاوی را آغاز كرد.
چندی بعد فروید عنوان كرد كه شیوه فشار كه خود شكلی دیگر از پیشنهاد كردن بود، قابل توصیه نیست، برای این كه یادآور خواب مغناطیسی بود و در زمانی كه كه بیمار سعی داشت برروی خاطراتش تمرمز پیدا كند،حضور پزشك بسیار محسوس می شد. او در سال ۱۹۰۰ این روش را رها كرد و پس از آن بر روی پیشنهادهای شفاهی تكیه می كرد.

بدین ترتیب در سال ۱۹۰۰ عوامل اساسی این روش عبارت بودند از آرام دراز كشیدن در روی كاناپه، پیشنهاد مكرر درمان گر مبنی بر این كه تداعی آزاد افكار مفیدی را آزاد می سازد،موافقت بیمار برای ابراز كردن هر آنچه به ذهنش می آید بدون خوداری از بیان یا خودسانسوری و تداعی های ناخوآگاهی كه این جریان در خاطرات و افكار بیمار ایجاد می كرد.ثابت شد كه این روش نه تنها در مورد هیستری كاربرد دارد بلكه درمورد سایر بیماری های عصبی نیز مفید است.فروید ده ها سال این شیوه را جفت و جور می كرد ولی اساس آن به منظور دست یافتن به بینش درمانی با توجه به روان پویایی ضمیر ناخودآگاه همه در مدت دوازده سال بعذ از زمانی رخ داد كه او برای اولین بار بیماری را بدون استفاده از خواب مغناطیسی درمان كرد.البته در مورد شیوه روانكاوی مطلب بسیار زیادتری موجود است كه اغلب آنها پوشیده و پیچیده است.

چون منظور اصلی ما توسعه علوم روانشناختی و نه مداوای اختلالات روانی است، لازم نیت در اینجا بر روی جزئیات درمان با روانكاوی یا روش های گوناگونی كه به وسیله پیران فروید در مخالفت با نظریه ها و روش های درمانی او ایجاد گردید،تكیه كنیم.ولی باید دو عنصر دیگر درمان با روانكاوی را كه فروید ابداع كرد در نظر بگیرم،چون این دو عنصر نه تنها در مورد درمان بیمارانش اساسی بودند بلكه در استفاده او از روانكاوی به عنوان روش تحقیقی كه طبق آن او به كشفات اصلی روانشناختی خود نائل گردید نیز اهمیت داشتند.
اولین عنصر پدیده انتقال است.فروید آن را به اختصار وبه حالت محدودی در مطالعات ذكركرده بود ولی پنج سال بعد در ۱۹۰۰ یك درمان ناموفق او را بر آن داشت تا از آن بیشتر استفاده كند.در

آن زمان او درمان دختر هجده ساله ای را آغاز كرده بود كه درگزارش هایش از او به نام دورا نام برده است.آن دو باهم عوارض هیستریك او را زمانی برگرداندند كه دورا به وسیله همسایه اش آقای ك سوء استفاده جنسی قرار گرفته بودولی دورا بعد از سه ماه درست وقتی كه داشت به پیشرفت خوبی می رسید،درمان را قطع كرد.فروید كه سخت یكه خورده بود، مدتی طولانی و با تعمق فكر كرد كه او چرا باید این كار را كرده باشد.هنگامی كه یكی از رویاهای اورا درمورد ترك كردن درمان- كه قیاسی از فرار كردن او از خانه آقای ك در زمان پیشروی جنسی بوده مورد بررسی قرار داد-فروید به این نتیجه رسید كه چون خود او زیاد سیگار می كشید و نفسش بوی تنباكو می داد او را به یاد آقای ك انداخته كه او هم سیگاری بودو احتمالا دورا احساساتی را كه نسبت به آقای ك داشته به فروید انتقال می داده است.اگر غیر از این بود،او اساسا به شكست مواجه شده بود.فروید چنین بیان می كند:

من می بایستی به هشدارهایی كه احساس می كردم گوش می دادم.می بایستی به او می گفتم((حالا تو از آقای ك به من نقل مكان كرده ای.آیا تو متوجه چیزی شده ای كه باعث سوءظن تو شده كه ممكن است من هم مقاصد شیطانی مشانهی داشته باشم(چه به وضوح و چه پوشیده)كه شبیه آقای ك باشد؟یا ایا در من متوجه چیزی شده ای یا می خواهی چیزی درباره من بدانی كه با رویای تو مطابقت كندو قبل از این مورد آقای ك داشته ای ؟))
فروید می گوید یك چونین كاری می توانست دورا را در اصطلاح احساساتش نسبت به فروید كمك كند تا درمان را ادامه بدهد و در خودش عمیق تر بنگرد و سایر خاطراتش را هم پیدا كند.فروید نتیجه گرفت كه انتقال را نمی توان متوقف كرد؛پیدا كردن چاره كار مشكل ترین بخش كار است ولی گامی اساسی است در شكستن مقاومت تا ضمیر ناخودآگاه را به آگاه تبدیل كند:
فقط بعد از این كه مسئله انتقال حل شد، بیمار به مرحله پذریفتن اعتبار ارتباطی می رسد كه در طول زمان تحلیل شكل گرفته شده است…‌”در درمان”تمامی تمایلات بیمار،از جمله تمیلات خصمانه بیدار می شوند،سپس آنها از طریق ایجاد آگاهی به جانب مقاصد مورد نظر تحلیل سوق پیدا می كند

…انتقال كه به نظر می رسد بزرگ ترین مانع و سد راه روان كاوی باشد، قدرتمندترین متحا آن می شود،به شرط این كه حضورش هر بار كشف شود و برای بیمار تشریح گردد.
تحلیل انتقال،از نقطه نظر درمان،تجربه ای اصلاح شده است كه آسیب را آشكار و ترمیم می كند.اگر فروید به موقع عمل می كرد،دورا می فهمید كه او،بر خلاف آقای ك(و احتمالا بسیاری از مردان دیگر)می تواند مورد اعتماد قرار گیردو دورا لازم نیست از احساسات آنها نسبت به خودش و یا احساسات خودش نسبت به آنها وحشت داشته باشد.با توجه به دیدگاه روانشناختی، تحلیل انتقال یك طریقه تحقیق و تشریح فرضیه انگیزه های ضمیر ناخودآگاه است كه درپس رفتار غیر قابل شرح قرار می گیرد.

دومین عنصر شیوه تحلیلی كه برای فروید روش اصلی تحقیق روانشناختی گردید تعبیر رویاهاست. به رغم این كه او نتوانست از رویای دورا نشانه انتقال به خودش را دانلود كند، با استفاده از رویاهای بیمارانش به مدت پنج سال توانسته بود به ذخایر ضمیر ناخوآگاه دست یابد؛او بعدها تعبیر رویاها را ((راه سلطنتی به دانش ضمیر ناخودآگاه در زندگی روانی ))نامید.فروید اولین روانشناسی نبود كه رویاها توجه نشان داد؛ در كتاب تعبیر رویاها(۱۹۰۰)او به ۱۵۵ مورد بحث اولیه در این موضوع اشاره نموده است. ولی اغلب روانشناسان رویاها را افكاری بی اعتبار،مزخرف و بی معنی دانسته اند كه از جریان روح نشات نگرفته است بلكه متاثر از جریانات جسمی است كه خواب را آشفته می كند.فروید ضمیر ناخودآگاه را تنها افكار و خاطرات بیرون از هشیاری نمی دانست بلكه آن را جایگاه تجمع احساسات و وقایع دردناكی می دانست كه با وارد آوردن فشار به فراموشی سپرده می شوند و رویاها را ماده نهفته اصیلی می دانست كه آنها را به نمایش می گذارند واین درحالی است كه ضمیر ناخودآگاه محافظ از خدمت معاف شده است.
او فرض كرد كه رویاها آرزوهایی را براورده می سازند كه در غیر آن صورت ما را دنبال می كنندو مقصود اصلی آنها وادار كردن ما به ادامه خوابیدن است. بعضی از رویاها نیازهای ساده جسمانی را بر طرف می كنند. فروید در تعبیر گفته است كه هروقت غذای پر نمك خورده استدر طول شب تشنه می شود. و در خواب می دیده جرعه های بزرگ آب می نوشد. همچنین او رویای یك

دوست پزشكش را بازگو می كند كه دوست داشت شب ها دیر بخوابدو یك روز صبح صاحبخانه اش از پشت در صدا كرد ((بلند شو آقای پپی.وقت رفتن به بیمارستان است.))آن روز صبح پپی تصمیم گرفته بود در رختخواب باقی بماندو در خواب دید كه در بیمارستان بیمار و بستری است، در آن موقع او به خودش گفته بود((چون در بیمارستان هستم، دیگر لازم نیستكه به آنجا بروم ))وبه خوابش ادامه داده بود.
ولی برآورده شدن آرزو در بسیاری از رویاها ظریف تر و پیچیده تر است.اغلب آرزوهایی كه در ضمیر ناخودآگاه پنهان مانده اند در طول وضعیت آرام خواب برای برای ورود به خودآگاه حمله می كنند؛اگر این طور بشود، به قدری ایجاد تنش می كنند تا شخص خوابیده را بیداركنند. فروید اظهار داشته استكه در حفاظت از خواب،ذهن ناخودآگاه عوامل ناراحت كننده را پوشیده نگاه می داردو آنها را به شكل عوامل نسبتا بی ضرر تغییر شكل می دهد. رویادقیقا پر راز و رمز است چون درباره آنچه به نظر می رسد باشد،واقعا نیست. ولی به وسیله تداعی آزاداز آنچه از رویا به خاطر می آوریم ممكن است بتوانیم محتویات حقیقی آنچه را پوشیده نگاه داشته شده است تشخیص بدهیم و بدین ترتیب به درون ذهن ناخودآگاهمان نظر بیندازیم.

فروید پس از تحلیل یكی از رویاهای خودش به این دیدگاه رسید.در جولای ۱۸۹۵ او درباره(ایرما)كه زن جوانی تحت مداوای او بود خوابی دید. این خواب پیچیده است و تحلیل فروید از آن بسیار طولانی است (درحدود یازده صفحه).به طور خلاصه،او ایرما را در سالن بزرگی كه مهمانان بدان جا وارد می شوند ملاقات می كند و از گفته های ایرما در می یابد كه در گلو،شكم و معده اش دردهای خفه كننده ای دارد؛فروید می ترسیدكه سر بی توجهی یكی از مشكلات جسمی ایرما را نادیده گرفته باشد؛و بعد از تفاصیل بسیار در می یابد كه دوست پزشكش اوتو،به ایرما دارویی را در یك سرم آلوده تزریق كرده است و منشا مشكل او همین بوده است.

فروید در پیگیری مفاهیم حقیقی بسیاری از بخش های این خواب از طریق تداعی آزاد به یاد آورد كه روز قبل دوستش اسكاررای متخصص كودكان را دیده بوده است كه ایرما را می شناسد و رای به فروید گفته است(او حالش بهتر است ولی كاملا خوب نیست.)این به فروید برخورده بود و آن

را انتقادی پوشیده دانسته بود به این معنی كه درمان ایرما فقط مقداری موفقیت كسب كرده است.او در خواب حقیقت را پوشیده نگاه داشت و اسكار رای را به اوتو تبدیل كردو بقای عوارض عصبی ایرما را به عوارض جسمانی مبدل نمود و او تو را مسئول وضعیت او قرار داد- به عكی خود او كه همواره در مورد سوزن هایی كه مصرف می كرد خیلی وسواس به خرج می داد.نتایج فروید از این قرار بود:

اوتو در حقیقت با تذكراتش در مورد درمان ناقص ایرما مرا ناراحت كرده بود،و این رویا برگرداندن آن ملامت به سوی او،برای من انتقام جویی كرد.این خواب مرا از مسئولیت وضع ایرما به وسیله نشان دادن سایر عوامل موثر،مبرا كرد…این خواب حالت خاصی از امور را متجلی می كرد كه من آرزو داشتم آنگونه باشد.بنابرین محتویات آن براورده شدن یك آرزو بود و انگیزش هم آرزو بود.


قیمت : 4,800 تومان

پرداخت و دانلود


بلافاصله پس از پرداخت ، لینک دانلود به شما نمایش داده می شود و همچنین یک نسخه نیز برای شما ایمیل می شود .





کلمات کلیدی : , , , , , , , ,



دانلود مقاله جایگاه روانكاوی در تاریخ روان شناسی

مقاله جایگاه روانكاوی در تاریخ روان شناسیبیننده گرامی سلام.به وب ما خوش آمدید. مدیریت وبسایت آرزوی لحظاتی پر از موفقیت برای شما
دانلود فایل ( پاورپوینت ماهیت مدیریت منابع انسانی ( فصل
برترین پکیج مقاله جایگاه روانكاوی در تاریخ در تاریخ روان شناسی مقاله بررسی
تبیین روانکاوی فروید مقاله و تحقیق روانشناسی
جایگاه روانكاوی در تاریخ روان شناسی اهمیت مطالعه روانكاوی مقایسه روانكاوی و
جایگاه روانکاوی در تاریخ روان شناسیدانشنامه روانشناسی مردمی
جایگاه روانکاوی در تاریخ روان شناسی: رشد بود، روان شناسی رفتار بود، جایگاه
روان شناسی اسلامی در قرآن
عنوان مقاله : روان شناسی و جایگاه نظر خلق است. در قرآن روانشناسی در عصر
خانواده درمانی تخصصی - روانكاوی
مورد در تاریخ روانكاوی كودك و در مقاله ای كه می توان روان شناسی
روانشناسی و مشاوره - روان شناسی اسلامیجایگاه روان شناسی در مولر، ترجمه علی محمد كاردان، تاریخ روان شناسی ارسال مقاله
پیپرداک | دانلود تحقیق، مقاله، پروژه دانشجویی
توانند به دانلود مقاله در مورد رشته مقاله سلامتی تن و روان. شناسی - شهرشناسی
: تاریخ روانشناسی در ایران
> تاریخچه روان شناسی در روانشناسی جایگاه در جهان; تاریخ
خانواده از منظر دين و روان‏شناسي | معرفت
ارسال شده توسط admin در تاریخ در اين مقاله به ـ ستيروير جينا، آدم‏سازى در روان
روان‌شناسي اسلامي يا علم‌النفس؟
روانشناسی در جایگاه یک علم از 2 محور اصلی بحث در این مقاله پرسش درباره امکان
دانلود فایل ( روانشناسی ثروت) | شهرام مقاله
روانكاوی در تاریخ روان مقاله جایگاه روانكاوی در تاریخ مقاله بررسی مدلی
روانشناسی بالینی , مقاله روانشناسی بالینی , آموزش جایگاه و آینده شغلی موسسه‌ای که روان شناسی در آن کار می مقاله روان شناسی بالینی
دانلود رایگان مقاله در مورد روانشناسی انگیزش
«روان شناسی انگیزش» جایگاه مهمی در روان مقاله در در روان شناسی
روانشناسی و مشاوره - دشمن شناسی و جنگ روانی از دیدگاه مقام
جامع ترین و جذاب ترین مطالب و مقالات روان شناسی و تاریخ در ما جایگاه
موضوعات روان شناسی
موضوعات روان شناسی در این مقاله، سلامت روان در خود و جایگاه خود را در جامعه
تاريخچه و مكاتب در روانشناسي
جایگاه تاریخ روانشناسی • نمایش مقاله : روان شناسی و در تاریخ روان شناسی
کافی نت دانشجویان - لیست مقالات و پایان نامه های روانشناسی
مقاله روان شناسی جایگاه سلامت روان دو معنی برای دین در تاریخ
تاریخ روان‌شناسی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
تاریخ روانشناسی این مقاله را برای انجام گرفتن تحقیقات روان شناسی در
روانشناسی - twitter.test.com
دانلود مقاله با موضوع جمعیت شناسی; تاریخ; مقاله جایگاه روانكاوی در تاریخ روان
موضوعات پیشنهادی برای مقاله و پان نامه ی کارشناسی ارشد و
جامعه شناسی سلام من دانشجوی ارشد ادبیات هستم .یک موضوع مقاله در مورد تاریخ بیهقی
رابطه روان شناسي با فلسفه و علوم مختلف
در روانشناسی جایگاه فیزیولوژی در روان در تمام طول تاریخ روانشناسی
روان‌شناسی تربیتی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
روان شناسی یکی از شاخه‌های روانشناسی است که به تحقیق در تاریخ روانشناسی;
مقالات علوم انسانی | روانشناسی | روانشناسی جامعه
ها هیپنوتیزم تاریخ و جغرافیا بهداشت و از ۲۹ مقاله. در روانشناسی
مقاله - فرق روانشناسی و روانپزشکی
یا تربیتی هم جایگاه تاریخ انتشار که در روانشناسی بالینی قابل
پاورپوینت “ بهداشت روانی خانواده ” : ppt – بانک پاورپوینت
پاورپوینت “ بهداشت روان من دنبال یه پاور پوینت در مورد مهارت تفکر اين مقاله را
دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی
دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی ارائه خدمات در مراکز مشاوره و روان شناسی در
مقالات علوم انسانی | روانشناسی
جامعه شناسی . هزینه گفته شده جریان تاریخ را مارجری تیلور، روان شناسِ رشد
روانشناسی و هنر - ravanhonar.com
/ جایگاه روان شناسی در نظام /روح آرام تاریخ در سفال و /اسطوره شناسی در روان
نقش جهان - روانشناسی مدرن ریشه در ایران باستان دارد!!
باستان با روان شناسی روح و روان , شخصیت و جایگاه انسان در تاریخ فلسفی روان
راسخون - یار همیشه همراه : روان شناسی
روان شناسی. «در تاریخ روانکاوی، از باشلار در كتاب «روانكاوی آتش» عقده‌هایی
روان‌شناسی دین - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

(روانشناسی) ها و جایگاه و نقششان در خود دین روانشناسی فرگشتی; تاریخ


روان شناسی - تحقیق مقاله مطلب
تحقیق مقاله در روان شناسی تربیتی موضوعاتی از قبیل: تاریخ (23)
روانشناسی و مشاوره - روان شناسی در ایران باستان
روان شناسی در روح و روان , شخصیت و جایگاه انسان و در تاریخ فلسفی روان
تینا پخش - لیست مقالات روانشناسی
کل مقالات از تاریخ تا حقیقت و واقعیت در چند ارتقای جایگاه زنان، تغییر نگاه
مقاله های جدید درباره ی علم روان شناسی
مقاله نقش والدین در علم روان شناسی در علم روانشناسی جایگاه خاصی در زندگی
روانشناسی کودکان ،روانشناسي كودك ،روانشناسی کودک و نوجوان
اهمیت نقاشی در سلامت روان تاریخ و تمدن; هنرهای روان شناسی
پروژه و مقالات روانشناسی
کرد که تمدن در طول حرکتش در تاریخ از خود روانشناسی,دانلود مقاله روان شناسی
جایگاه الگوی سایبرنتیک در اداره دانشگاه ها | بذرافشان مقدم
پژوهش های روانشناسی عنوان مقاله جایگاه الگوی است که جایگاه سایبرنتیک در
سال 94 | انجمن روان شناسی اسلامی
سازمان نظام روان شناسی و نشست «جایگاه فراروانشناسی در admin1 در تاریخ
مقالات آفتاب - aftabir.com
نمایش ۱ تا ۲۰ از ۲۲۴,۴۱۱ مقاله. در طول تاریخ، بیماری های عجیبی بهداشت روان
معرفی رشته روانشناسی - beytoote.com
انجمن ملی روانشناسی مدرسه (nasp) در آمریکا در سال 1968 تأسیس شد و این رشته به تقویم تاریخ;
نماز ستون دین است - مقاله ای درباره تاثیر نماز بر بهداشت
شود لذا در مقاله حاضر من در ملاقات با پیر تاریخ ( روان تنی ) در طب
روان‌شناسی سیاسی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
در واقع روانشناسی سیاسی به چرایی تاریخ روانشناسی; این یک مقالهٔ خرد روانشناسی
مکتب روان شناسی - مقاله مقایسه دیدگاه اسلامی با روانشناسی
روان شناسی و جایگاه آنان در مکتب ما در راستای مقاله حاضر انتقادی
میگنا - موضوعات روان شناسی در آیات قرآن
جایگاه روان شناسی براساس روان شناسی: در داستان مقاله ی مفیدوقابل
دانلود مقاله روانشناسی انگیزش
روان شناسی دارد. در جایگاه انگیزش در روان مقاله دانشجویی در مورد
راسخون - یار همیشه همراه : روان شناسی
مقاله روان شناسی «در تاریخ روانکاوی باشلار در كتاب «روانكاوی آتش» عقده
فهرست محصولات انجمن روانشناسی اسلامی | انجمن روان شناسی اسلامی
نشست روان شناسی اسلامی نشست جایگاه فراروان شناسی در توسط modir در تاریخ
رشته روانشناسی archives - مقاله | بازارچه تحقیقاتی
کارشناسی در رشته روان شناسی در طول تاریخ بشریت مقاله در
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 2660
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 34
  • آی پی دیروز : 259
  • بازدید امروز : 156
  • باردید دیروز : 2,384
  • گوگل امروز : 4
  • گوگل دیروز : 103
  • بازدید هفته : 156
  • بازدید ماه : 24,029
  • بازدید سال : 203,498
  • بازدید کلی : 1,156,103